♪♫Bubble Music♫♪

حباب موسیقی

با دمیده شدن نفس کودکی در درونم به وجود آمدم و در آسمان آبی به پرواز در آمدم کمی

که جلوتر رفته بودم مرد گیتارزنی که خستکی در نوک انگشت هایش نمایان بود توجهم را به

خودش جلب کرد او با احساس زیبایی با گیتارش که معلوم بود در تمام لحظه های شاد و غمگین

با آن مرد همراه بود وخستگی و اندوهی در صدایش بود نت ها را به هوا پراکنده می کردند و

این نت ها چه زیبا گوش عابران را نوازش می دادند.

تمام ترسم از این بود که نکند با شخصی یا با یکی از آن نت ها برخوردکنم و بترکم

در اعماق خیالم غرق بودم که ناگهان نتی را دیدم که در حال آمدن به سمت من بود

فکر می کردم که کارم تمام است چشم هایم را بستم و در حال وداع گفتن با

این دنیای عجیب ولی زیبا بودم.نت به من برخورد کرد ولی بر خلاف تصورم من هنوز

زنده بودم و صدای دلنشین گیتار را میشنیدم و در آسمان این دنیا پرواز میکردم .

به اطراف نگاهی انداختم وکنجکاو شده بودم که بدانم بر سر آن نت پس برخورد بامن

چه بلایی آمده است اما نت در اطرافم نبود بلکه داخل من بود و

با صدای آرامبخشش نوازشم می کرد ولی لحظه به لحظه نوازش هایش کم ترمی شد

وچهره زیبایش کم رنگ تر.تا چند ثانیه بعد دیگر نمی توانستم او را ببینم و نوازش هایش

را بر روی صورتم احساس کنم.فهمیدم که او دیگر با این دنیا خداحافظی کرده بود و

من می دانستم که فقط کمی از عمرم باقیست و تا چند لحظه دیگر باید مثل نت با

همه چیز خداحافظی می کردم نسیم ملایمی مرا با دستان مهربانش به سمت

گیتار زن هل داد و من این را می دانستم که یا با آن مرد و یا با گیتارش برخورد خواهم کرد.

پس با آرامشی کامل در حالی که چشمانم را بسته بودم و به موسیقی

زیبای مرد و گیتارش گوش می دادم با این دنیا وداع کردم . 


,

ساعت 13:48 توسط hf|


آخرين مطالب
» گریه
» متن آهنگ «من»
» متن آهنگ «قرص های خواب آور»
» نت آهنگ ای ایران
» رز سفید
» عشق و نفرت
» sukut
» welcome

Design By : Pichak